کد مطلب:317109 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

آخرین پیکار روز عاشورا


پایان زندگانی هر كس به مرگ اوست

جز، مرد حق، كه مرگ وی آغاز دفتر است

آغاز شد حیات حسینی به مرگ او

وین قصه، رمز آب حیات است و كوثر است

زنان و كودكان كه آمدن قمر بنی هاشم و نوشیدن آب را انتظار می كشیدند نتوانستند بفهمند چه شده و چه پیش آمدی كرده كه رسیدن ابوالفضل دچار تأخیر گردیده است زیرا آنقدر در اطراف حضرت عباس (ع) قوای عمرسعد ازدحام و اجتماع كرده و آنقدر گرد و غبار ایجاد شده بود كه هیچ وجه تشخیص وضعیت و چگونگی امر امكان پذیر نبود... لحظاتی چند بگذشت... تا اندازه ای گرد و غبار



[ صفحه 190]



كاهش یافت. آن وقت اهل خیام، سیدالشهدا را مشاهده نمودند كه تنها به سوی چادرها در حركت است... اطفال صغیر كه از تشنگی، توانائی راه رفتن و حتی ایستادن نداشتند از شدت نگرانی صدا به فریاد بلند كردند: پس عمویمان عباس چه شد... آیا آب را خواهد آورد؟

حسین (ع) كه گفته های كودكان تشنه لب، آتش بر جانش زده و ناراحتی روحی او را دو چندان كرده بود و در ضمن نمی توانست صراحتا به كشته شدن عباس (ع) اشاره كند لذا با حالت و صدای مخصوصی فرمود: ای عزیزان من، عمویتان عباس را دیگر نخواهید دید و دیدار او در قیامت انجام خواهد گرفت...» وای كه این فرمایش امام چه غوغائی برپا كرد و چه سوز و گدازی خیام را در برگرفت.

عمرسعد می خواهد هر چه زودتر جریان كار پایان یابد و این وظیفه سنگین و ننگینی كه ابن زیاد به عهده او گذاشته سریعتر خاتمه پذیرد و به همین جهت به سربازان



[ صفحه 191]



فرمان داد دسته جمعی حمله را به سوی امام آغاز نمایند.

سیدالشهدا در حالی كه بر روی اسب خود آماده دفاع نشسته بود نگاهی به اطراف انداخت و همه جوانب را از نظر گذارند...

در مقابل، لشگر متخاصم چون دریای مواجی در تلاطم بود... در سوی دیگر بدن و اجساد شهدا با همان ترتیبی كه شربت شهادت را نوشیده اند در كنار هم روی زمینهای داغ و در زیر آفتاب سوزان قرار داشت. در طرف دیگر، بدن قطعه قطعه شده قمر بنی هاشم و دو دستهای بریده و جدا شده او كاملا جلب نظر می كرد و در پشت سر، خیمه و چادرهای اهل بیت و بانوان و كودكان كه با تشنگی و از دست دادن عزیزان به وضع جانگدازی دچار شده بودند به چشم می خورد...

هر یك از این مناظر كافی است كه قوی ترین و دلیرترین افراد را دستخوش سستی و رخوت سازد و قوه فعالیت را از او سلب نماید ولی امام حسین (ع) مافوق این حرفهاو بالاتر از چنین موضوعاتی بود بر طبق نوشته كلیه مورخین چه مسلمان چه غیر مسلمان چه سنی و چه شیعی هر چند آن روز سیدالشهدا از مشاهده این مناظر خونین و جگر خراش



[ صفحه 192]



جریحه دارترین احساسات را پیدا كرد و باطنش از درد و الم مالامال بود ولی كمترین تزلزلی در عقیده اش حاصل نگردید و كوچكترین تغییری در روحیه اش ایجاد نشد.

حضرت امام حسین (ع) از كودكان، بانوان به ویژه حضرت سجاد (كه به واسطه بیماری امكان شركت در جنگ را پیدا نكرد و اصولا وجودش برای عدم قطع سلسله امامت لازم و ضروری بود)، و همچنین حضرت زینب علیهاالسلام آن بانوی شیردل، خداحافظی و وداع آخرین را به عمل آورد و متذكر گردید كه مبادا در جریان كار و پس از شهادت وی خود را دچار سرافكندگی و ذلت نمایند و در مقابل دشمن به عجز و درماندگی تن دردهند بلكه باید كاملا سربلند و با افتخار باشند...

متأسفانه قوای عمرسعد و حمله همه جانبه آنها اجازه نداد امام بیش از این تأمل و مذاكره نماید و برای آنكه جنگ در نزدیك چادرها در نگیر لذا خود شخصا به پیشواز و مقابله آنها شتافت و نبرد یك نفر، یك نفری كه از صبح تا حال در شدیدترین مبارزات شركت داشته و برای حق، قیام



[ صفحه 193]



نموده بود با قوای مخاصم آغاز گردید.

من نمی دانم چگونه مبارزه آن روز امام را تشریح نمایم و دلاوری او را به رشته تحریر در بیاورم... واقعا قلم عاجز است و بیان درمانده...

هیچ توجه كرده اید كه اگر شیری به گله بی شماری از گوسفندان حمله نماید چه می شود و چگونه آنها از برخورد با شیر واهمه داشته و راه فرار را در پیش می گیرند؟ آخرین نبرد عاشورا نیز نظیر همین جریان را در بر داشت و سربازان كه در مقابل حمله شكننده و سرسختانه امام قرار می گرفتند از بیم و هراس راه گریز را انتخاب می كردند. سیدالشهدا در حالی كه به نبرد و مبارزه ادامه می داد فریاد برمی آورد

«آیا برای كشتن من این طور متحد و مصمم شده اید. لعنت ابدی بر شما كه در راه ظلم و ستم و در راه كفر و الحاد به جنگ پرداخته اید... اگر به شمشیر من كشته شوید جای شما در اعماق جهنم خواهد بود و اگر از مقابل من فرار نمائید و جان خود را به سلامت در برید افراد مزدوری بیش نخواهید بود و در دنیا و در آخرت جز ذلت و خواری و سرافكندگی چیز دیگری عاید شما نخواهد گردید. اطمینان كامل دارم كه در قبال این



[ صفحه 194]



عملی كه با من كردید، خداوند: مرا عزیز و گرامی داشته، و انتقام سختی در انتظار شما خواهد بود»

امام ضمن بیان این جملات، حملات خود را شدیدتر و سخت تر نمود. اگر بگوئیم آن روز سیدالشهدا واقعا عملی در ردیف معجزه انجام داد سخن به گزاف نگفته ایم. مگر معجزه چیست؟ معنای معجزه آن است كه دیگران از انجام شبیه و مشابه آن عاجز و ناتوان باشند و عملی كه امام در سرزمین كربلا به مرحله عمل درآورد كمتر كسی می تواند از عهده آن برآید و چنان شجاعت و بی باكی و خونسردی از خود نشان دهد.

توجه بفرمائید، این حسین است كه در كشاكش مبارزه و تار و مار كردن دشمنان رجز می خواند و چنین می گوید.

اذا كانت الابدان للموت انشأت

فقتل امرء و الله اولی و افضل

«وقتی بدنهای ما آخرالامر دچار مرگ و نیستی می گردد و هر كس مرگ را گردن خواهد نهاد پس به خدا سوگند در راه حق و حقیقت جان سپردن بهتر و بالاتر از مرگ در بستر می باشد»



[ صفحه 195]



عمرسعد و سایر سرداران كه متوجه شدند این طور مبارزه با سیدالشهدا نتیجه مطلوبی را عاید نخواهد كرد تصمیم به اجرای دو نقشه گرفتند اول آن كه امام را محاصره نمایند تا مبارزه دسته جمعی و همه جانبه، آن حضرت را از پای درآورد دوم آنكه عده ای را مأمور نمایند كه به طرف خیمه و چادرهای اهل بیت حمله كنند تا از این طریق نیز روحیه امام حسین را دچار تزلزل سازند.

برنامه به مورد اجرا گذارده شد و در ضمنی كه خیام حرم مورد حمله واقع گردید چهار دسته از سربازان به وسیله ی شمشیر - نیزه - تیر و حتی سنگ دفعتا امام را در برگرفته و ضربات گوناگون خود را وارد ساختند. سیدالشهدا كه از ابتدای مبارزه هر چند یك بار خیمه ها را از نظر می گذرانید ناگهان در ضمنی كه از هر طرف تحت فشار جدید قرار گرفته بود متوجه صدای فریاد و ضجه زنان و كودكان گردید و چون رو برگردانید هجوم عده ای از لشگریان را به سوی چادرها مشاهده فرمود. اثر این امر در حضرت چنان زیاد بود كه فریاد برآورد



[ صفحه 196]



«ای مردم اگر دین ندارید و به قیامت و روز پاداش اعتقاد ندارید لااقل آزاد مرد باشید. شما با من جنگ می كنید و من با شما، زنها و كودكان صغیر در این میان چه تقصیری دارند. دست از آنها بردارید»

ولی شدت حمله و فشار حمله كنندگان نه تنها نگذاشت امام از فرمایش خود نتیجه برگیرد بلكه باعث شد كه از هر طرف باران شمشیر و سنان بر وجود مباركش ببارد تا جائی كه ماندن در روی زین امكان پذیر نگردید و نتیجتا سیدالشهدا از روی اسب با صدها زخم شمشیر بر زمین افتاد.

حضرت امام حسین (ع) با آنكه با آن حال نزار بر زمین خورده و از زیادی رفتن خون و عطش غیرقابل وصف، ضعف زیادی بر وجود مباركش مستولی شده بود معذالك با همان وضعیت، افتان و خیزان به پیكار ادامه می داد تا آنكه بالاخره جریانات فوق كار خود را كرد و امام بی حال نقش بر زمین گردید مخصوصا آنكه در همین بین تیری به سوی آن حضرت رها شد كه بر گلوی مبارك نشست و خونریزی زیادی را ایجاد نمود. چون جدا نمودن سر سیدالشهدا از بدن و ارائه آن به ابن زیاد و یزید پاداش و جایزه هنگفتی



[ صفحه 197]



را در برداشت چند نفر برای این كار خود را آماده كرده و حتی تا نزدیك امام حسین (ع) رفتند ولی با تمام شقاوتی كه داشتند و با تمام خبث طینت كه دارا بودند از این عمل شنیع خودداری كرده و عقب نشینی نمودند كه از جمله آنها خولی ابن یزید اصبحی می باشد. ولی شمر كه در خونخواری و رذالت و پستی گوی را از همه ربوده بود پیش رفت و آن كاری را كه قلم از بیان آن شرم دارد انجام داد... دقیقه بعد بدن بی سر امام در روی زمین باقی مانده بود.

السلام علیك یا اباعبدالله - السلام علیك یابن رسول الله - السلام علیك یابن امیرالمؤمنین و ابن سیدالوصیین - السلام علیك یابن فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین - السلام علیك یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور - السلام علیك و علی الارواح التی حلت بفنائك علیكم منی جمیعا سلام الله....

«سلام و درود بر تو ای اباعبدالله الحسین - سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا پیشوای بانوان عالم. سلام بر تو ای وجود عزیزی كه از خون پاك و مقدست و پدر بزرگوارت خداوند انتقام خواهد گرفت و در مقابل داد



[ صفحه 198]



خواهی برخواهد آمد - سلام دائمی و همیشگی بر تو و بر شهدا و ارواح مقدسی باد كه در راه تو به شهادت رسیدند و در جوار تو به خاك سپرده شدند.

آیا شما فكر می كنید با شهادت حضرت امام حسین انتقام یزید و عمالش پایان یافت... آیا فكر می كنید پریشانی و ناراحتی اهل بیت در همین جا متوقف گردید... ای كاش این طور بود... ولی آن كشت و كشتار كه شهادت 72 تن از شریفترین و پاكترین افراد را از خود بر جای گذاشت چنان جریان نامطلوبی در پی داشت كه به خوبی نشان می داد صرفا موضوع مخالفت با شخص سیدالشهدا كه از طرف مخالفین عنوان گردیده در بین نبود زیرا اگر جز این بود و فقط وجود امام حسین برای آنها غیر تحمل بود دیگر آن اعمال بعدی چه معنی داشت آتش زدن خیمه ها - شلاق زدن زنان و كودكان - تازاندن اسب بر پیكر مطهر شهدا و جدا نمودن سرهای آنها از بدن - سرقت و در آوردن گوشواره و گردن بند به زور و جبر. نمونه بارزی بود كه اصولا علاوه بر



[ صفحه 199]



مخالفت با شخص امام، ضدیت شدید با خاندان اهل بیت را نیز شامل بود و جنبه انتقامجوئی و كینه توزی از آن جریان كاملا مشاهده می گردید.

در هر حال در غروب روز عاشورا، در موقعی كه ماه در جای خورشید روشنائی بخش گردید و بر سرزمین كربلا تابیدن گرفت جز نعش شهدا - خیمه های سوخته و نیم سوخته - صدای گریه طفلان و كودكان - گریه و زاری اهل بیت و زنان حرم در از دست دادن شوهران، برادران و یا اقوام خود، چیز دیگری به چشم نمی خورد و شنیده نمی شد.

استاد حسین مسرور خطاب به ماه در شب یازدهم محرم چه خوب و متناسب اشعار زیر را سروده است:

نكوتر بتاب امشب ای روی ماه

بر این جسم نازكتر از جان شاه

بسا شمع رخشنده تابناك

زباد حوادث، فرو مرده پاك

حریفان به یكدیگر آمیخته

صراحی شكسته قدح ریخته

بتاب امشب ای مه، كه افلاكیان

ببینند جانبازی خاكیان



[ صفحه 200]



مگر نوح بیند كه از موج خون

چسان كشتی آورد باید برون

كند جامه موسی بتن چاك چاك

عصا بشكند بر سر آب و خاك

ببیند خلیل خداوندگار

زقربانی خود شود شرمسار



[ صفحه 201]